مطاف عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

احترام به پدرـحکایت

11 مرداد 1395 توسط قربانی نژاد

مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد نالان راه خود را می گرفتند و می رفتند.
حکیمی از آن جاده عبور می کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید او را بر دوش گرفت تا به مدرسه ببرد و درمانش کند. یکی از رهگذران به طعنه به او گفت:” این پیرمرد فقیر است و بیمار و مرگش نیز نزدیک! نه از او سودی به تو می رسد و نه کمک تو تغییری در اوضاع این پیرمرد باعث می شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چی به او کمک می کنی!؟"حکیم به رهگذر گفت:” من به او کمک نمی کنم!! من دارم به خودم کمک می کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم چگونه روی به آسمان برگردانم و از خالق هستی تقاضای هم صحبتی داشته باشم. من دارم به خودم کمک می کنم !”

ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم

 نظر دهید »

مقابله با مشکلات

08 مرداد 1395 توسط قربانی نژاد

 نظر دهید »

تغییر نگرش و موفقیت

08 مرداد 1395 توسط قربانی نژاد

دو فروشنده کفش برای فروش کفش‌های فروشگاهشان به جزیره‌ای اعزام شدند.
فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد.
فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه خود فرستاد و گفت: فردا برمی‌گردم. اینجا هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد.

فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد.
فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا هیچکس کفش ندارد و همه کفش لازم دارند!!!

برای موفقیت باید یاد بگیریم که نگرش خود را تغییر دهیم. هر مانع و تهدیدی را می توان به یک فرصت برای موفقیتی بزرگ تبدیل کرد.

 نظر دهید »

سايت مراجع

















دريافت کد لوگوي سايت مراجع معظم تقليد

کاربران آنلاین

آمار بازدید وبلاگ

  • امروز: 2
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 47
  • 1 ماه قبل: 347
  • کل بازدیدها: 17579
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس