زهد یا هنر وارستگی از خود
قتيبة بن سعيد (يكى از محدثانی که از مالك ابن انس روايت مى كند) مى گويد:
وارد يكى از قبايل عرب شدم، صحرايى ديدم پر از شترانى كه همه مرده بودند كه به شماره در نمى آمد. در آنجا پيرزنى بود. پرسيدم اين شتران از آنِ كه بوده است؟ گفت: آن پيرمرد را كه بالاى آن تل مى بينى كه نشسته و پشم مى تابد. به سراغ او آمدم، گفتم: اينها همه از آن تو بوده؟ گفت به نام من بوده است. گفتم: چه شده كه به اين روزگار افتاده اند؟ او در جواب (بى آنكه اشاره اى به آفت و علت مرگ ومير آنها كند) گفت: آن كس كه داده بود، گرفت. گفتم: (ناراحت نيستى و) در اين باب چيزى نگفته اى؟ گفت: بلى! سپس دو بيت را گفت که معنای آن چنین است:
«سوگند به آن كسى كه من بنده اى از مخلوقات او هستم كه انسان در دنيا هدف مصائب و محنتها است».
«اگر شترانم در خوابگاه خود بودند و اين قضاى الهى كه اتفاق افتاد، رخ نمى داد، خوشحال نمى شدم». (من تنها به رضاى او خشنودم و هر چه او خواسته است، همان را مى پسندم ).
(تفسير نمونه، جلد 23، ص 368 - 367، به نقل از تفسير ابوالفتوح رازى، جلد 11، ص 53.)